-(y)ken
اين پسوند به فعل چسبيده و معني "زماني كه، وقتي كه، در حالتِ ...، در حالي كه، در حال،حين" به فعل فرعي مي دهد كه نحوه وقوع فعل اصلي را توضيح دهد. بيشتر با افعال وسيع، گذشته ساده و زمان حال به كار مي رود. يعني ابتدا پسوند آن زمان و بعد اين پسوند به كار مي رود. بعد از اين پسوند، پسوند شخص به كار برده نمي شود. اگر آخرين حرف فعل مصوت باشد حرف y مي آيد.
پسوند فعل وسيع : ar/er/r/ır/ir/ur/ür
Dün okula giderken onu gördüm. |
ديروز وقتي كه به مدرسه مي رفتم او را ديدم. |
Yemek yerken konuşmamalısın. |
در حال غذا خوردن نبايد صحبت كني. |
Onu görürken ağladı. |
وقتي او را ديد گريه كرد. |
حالت زمان حال به صورت –yorken، زمان گذشته نقلي –mişken و زمان آينده –ecekken استفاده مي شود.
Okula gidiyorken teyzemle karşılaştım. |
موقع رفتن به مدرسه خالهام روبرو آمد. |
اين پسوند با آمدن به فعل imek يعني i به صورت iken در آمده و مي تواند با اسمها نيز بيايد. يعني از پسوندهايي است كه مشترك بين اسم و فعل است و همان معني گفته شده را دارد. اگر اسم به صامت ختم شود حرف i حذف شده و به صورت ken اضافه مي شود اما اگر اسم به مصوت ختم شود حرف i به y تبديل شده يعني به صورت yken اضافه مي شود.
Dedem ben üç yaşındayken ölmüş. |
پدربزرگم وقتي كه من سه سالم بود (در سه سالهگي) فوت كرده است. |
Bebekken saçlarım sarıymış. |
زمان بچگيام موهايم زرد بوده است. |
قيد اسمي ken : اين پسوند به اسم چسبيده و معني "زماني كه، وقتي كه، در حالتِ ...، در حالي كه، در حال،حين" مي دهد. اگر اسم به صامت ختم شود حرف i حذف شده و به صورت ken اضافه ميشود اما اگر اسم به مصوت ختم شود حرف i به y تبديل شده يعني به صورت ykenاضافه مي شود. اسم ممكن است با پسوند جايگاهي (دري) باشد. در اين حالت پسوند با y همراه خواهد بود.
Evdeyken çok mutluydum. |
وقتي خانه بودم خيلي شاد بودم. |
Çocukken çok şişmandım. |
وقتي بچه بودم/ هنگام بچگي خيلي چاق بودم. |
Onunla öğrenciyken tanıştım. |
با او زمان دانشجويي/ دانش آموزي آشنا شدم |
جمله چهارم بايد "öğrenciyken" نوشته ميشد.آموزش زبان تركي جمله آخر بايد "arabadayken" نوشته ميشد.
در حالت جدا به صورت iken نوشته ميشود اما اكثرا در گفتار و نوشتار چسبيده استفاده ميشود.
Öğrenci iken > öğrenciyken |
زمان دانشجويي |
Hasta iken > hastayken |
هنگام بيماري |
Genç iken > gençken |
هنگام جواني |